دانلود رمان رمان آغوش آتش (هر دو جلد یکجا) از مریم روح پرور (کمند) بدون سانسور

دانلود رمان رمان آغوش آتش (هر دو جلد یکجا) اثر مریم روح پرور (کمند) بدون سانسور

دانلود رمان عاشقانه اجتماعی رمان آغوش آتش (هر دو جلد یکجا) اثری بینظیر از مریم روح پرور (کمند) رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت کتاب رمان دانلود کنید

اسم رمان : رمان آغوش آتش (هر دو جلد یکجا)

تعداد صفحه : 8959

نویسنده : مریم روح پرور (کمند)

ژانر : عاشقانه اجتماعی

دانلود رمان غرور و تعصب به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

رمان آغوش آتش (هر دو جلد یکجا) خلاصه رمان

آهیر، با سنِ کَمِش بزرگِ محله است، در شب دامادیش، عروسش مرجان را میدزدن و در پارک روبروی خانه اش، جلوی چشم آهیر میکشنش آهیر در محل میماند تا دلیل کشته شدن مرجان و قاتل او را پیدا کند، آهیر که یه اسم کُردیه به معنای آتش، در ظاهر آهنگری میکند ولی کسی از شغل اصلیش خبر ندارد، حالا پروا خبرنگارِ سرتقی که به تازگی همسایه آتش شده، از قضا دل آهیر را برده ولی …

گوشه ای از رمان رمان آغوش آتش (هر دو جلد یکجا)

با رفتن آهیر مرجان لبخند زد، فکر نمی کرد با وجود آن اتفاق ها، چنین عروسی برایش بگیرند، عروسی که کم کم چهارصد نفر مهمان داشت، در بهترین تالار شهر، یک شب رویایی و به یاد ماندنی برای عشق شان، اگر آهیر و پا فشاری و حمایت هایش نبود هرگز در آن لباس و در آن شب نبود. سر چرخاند و دید آهیر سر به زیر به حرف های پدر بزرگش گوش سپرده بود، سرش کمی کج شد به قد و قامتش نگاه کرد، دوست مرجان سراغش رفت و تنهایش نگذاش…

با تنها شدنش با غم به آهیر نگاه کرد، صدای دختری با لهجه ی غلیظی در گوشش نشست:-آ آ چه عاشق نگاه می کنی دختر! با دیدن آگرین لبخند زد و آگرین دست زیر چانه ی مرجان برد و گفت: -آهیر حق داره، عشق تو نگاهت خوند که یه پا ایستاد گفت یا مرجان یا هیچ کس مرجان با خجالت سر به زیر برد و آگرین سرش را تکانی داد و گفت: -اسم تو رو باید گذاشت آوین دختر زیبا مرجانم سر بالا نیاورد و صدای آهیر را شنید: -چرا؟ آگرین به برادرش نگاه کرد و چشمکی برایش زد، گفت:

چون چشماش پر از عشقه، چون خودش عشقه آهیر با لبخند به مرجان سر به زیر نگاه کرد، آگرین به یک باره دست پر طلایش را بالا برد و بالای لبش قرار داد چنان کلی زد که گوش دشمن کر شود و خودش همراه شد با زن هایی که پایکوبی می کردند. مرجان از گوشه ی چشم به آهیر نگاه کرد و آهیر چشمانش را تنگ کرد و گفت:

تو تنها نیستی -نیستم، خواهر برادرای تو خواهر برادرای من شدند، تو شوهرم شدی، مادر پدر دارم، این همه فامیل دارم، چرا تنها باشم؟ -آگرین راست میگه، تو آوینی، تو عشقی مرجان نگاه دزدید تا باز از خجالت سر به زیر نبرد، جشن رو به پایان بود و خانه ی آهیر برای عروس زیبایش آماده بود. ** آسو و آگرین و آسکی منتظر مادرشان بودند،

اما مرجان از خجالت داشت آب می شد، چون می خواستند آهیر و او را به خانه ی بخت شان ببرند، مادر بالاخره دست آهیر را گرفت سمت آن ها رفت و گفت: -بریم مرجان سر بالا نیاورد، دامن پفش را کمی بالا گرفت وارد پارکینگ آن آپارتمان شدند تا وارد آسانسور شوند، آهیر سر چرخاند به مرجان نگاه کرد، خنده اش گرفت چون او بیشتر از همه می دانست مرجان تاچه حد خجالتی است و حال سه زن می خواستند آن دو را به حجله ببرند

این رمان فقط برای معرفی میباشد

شماره پشتیبانی : 09170366695

قیمت : 19 هزار تومان

دانلود رمان غبار الماس  شادی موسوی بدون سانسور

دانلود رمان غبار الماس pdf شادی موسوی

دانلود رمان #عاشقانه #اجتماعی #خانوادگی غبار الماس اثری بینظیر از شادی موسوی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت کتاب رمان دانلود کنید

اسم رمان : غبار الماس

تعداد صفحه : 3723

نویسنده : شادی موسوی

ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #خانوادگی

دانلود رمان حرارت تنت به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

غبار الماس خلاصه رمان

نوه ی جهانگیرخان فرهمند، رئیس کارخانه ی نساجی معروف را به دنیا آورده بودم. اما هیچکس اطلاعی نداشت!تا اینکه دست سرنوشت پدر و دختر را مقابل هم قرار داد. او نباید می فهمید رزا دختر اوست، اما شباهت دخترم با او غیر قابل انکار است! دختر چهار ساله ام دل و دین پدرش را برد و قلبش را تسخیر کرد!محمد فرهمند! شاید دل دخترم را برده باشد اما من هرگز دیگر به او شانس دوباره ای نخواهم داد! این عشق را خودم با دست خودم به خاک سپردم …

گوشه ای از رمان غبار الماس

چشمانم را ریز میکنم و لبم را میگرم تا نیشم را حتی الامکان جمع کنم اما نمی شود که نمی شود بخاطری حرفی که آن روز زدم شرمنده نیستم اما اینطور که بیانش کرد کمی خجالت زده میشوم و کنترل کردن خنده ام بیش از حد سخت به نظر می رسد… بخند شهرزاد وقتی میخندی دردا محو میشن… نفس راهشو گم نمی کنه دنیا قشنگ تر میشه.

جمله ی دوم به بعدش را نجواگونه میگوید و سرش را کمی پایین می اندازد.

چانه اش چسبیده به سینه اش با لبخند و دقت بیشتری خیره ام شده و من به وضوح شنیدم و تمام صداهای دورم محو شدند. ساکت شدند. محمد این گونه بود آخر. بلد بود چطور با یک جمله تمام حس های خوب دنیا را نثار وجودت کند و تو را تا گلو غرقت کند. و من روزهای دوری ن روزهای غرق این اقیانوس بودم ریه ام هوایی غیر از در هوای او نفس کشیدن را نمی خواست. گوش هایم به شهر سوت میکشیدند تا به دنبال صدای او بگردم و من گشتم اما پیدایش نکردم…

گوش هایم به قهر سوت می کشیدند تا به دنبال صدای او بگردم و من گشتم اما پیدایش نکردم! حالا شاید بتواند پاهایم را سست ،کند، شاید گوش هایم برای بیشتر شنیدن تیز شده باشند و شاید زمان بی رحمانه به آرامی و به سختی میگذشت اما بالاخره فهمیدم که من کسی هستم که می تواند “من” را تکمیل کند من باید از این لحظه از این دم رو به افول قدمی عقب بگذارم. از جا برمی خیزم من باید. برم را هم نگفته . بودم وقتی حرفم را برید دور و برش را نگاه کرد و لحظه ای چشم بست. انگار که خودش هم از گفتنش پشیمان بود و برای گفتن حرفی مردد…

دانلود رمان غبار الماس از شادی موسوی pdf رمان با لینک مستقیم

دانلود رمان آنائل رانده شده از سحر نصیری pdf

دانلود رمان آنائل رانده شده سحر نصیری

دانلود رمان عاشقانه، هیجانی آنائل رانده شده اثری بینظیر از سحر نصیری رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت کتاب رمان دانلود کنید

اسم رمان : آنائل رانده شده

تعداد صفحه : 1361

نویسنده : سحر نصیری

ژانر : عاشقانه، هیجانی

دانلود رمان آنائل رانده شده سحر نصیری به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

آنائل رانده شده خلاصه رمان

از بچگی تو گوشمـ خوندن فریا ناف بریدمـه. مـن نامـی شهیاد مـردی قدرتمـند و جدی تمـامـ زندگیمـ رو از دور تمـاشاش کــردمـ کــه غرایزمـ کــار دستمـ نده. انقدر غرق فر مـوهاش و شیطنت چشمـ‌هاش شدمـ کــه یادمـ رفت اون از وجود مـن توی زندگیش بی‌خبره. اون ناف بریده‌ی مـن بود و قولش رو بهمـ داده بودن و حتی از این کــه مـال مـنه خبر نداشت. پس وقت این رسیده بود کــه خودمـ رو بهش نشون بدمـ. خیال مـی‌کــردم همـه‌چیز طبق نقشه پیش مـیره و اون برای همـیشه مـال مـن مـیشه ولی فکــرش رو همـ نمـی‌کــردمـ کــه فرشته کــوچولوی مـن یه کــله آتیشیه سرکــش باشه کــه مـدامـ نه روی حرفمـ مـیاره و ازمـ سرپیچی مـی‌کــنه.

گوشه ای از رمان آنائل رانده شده

دامن لباس عروسی که به سلیقهی خودم نبود و نمیدانم در این مدت کم چگونه فراهم کرده بودند را مرتب کردم و با چشمهایی بسته نفس سنگینی کشیدم. به این فکر میکردم بعد از امروز قرار است چطور زندگی کنم و چگونه سرم را بالا بگیرم!

هیچکداممان نیاز به یک رسوایی جدید نداشتیم! بالاخره بعد از چند دقیقه که ساعتها طول کشید؛ مامان زهره وارد اتاق شد و با چشمهایی سرخ شده نگاهم کرد.آمادهای دخترم؟

چنگی به دامن لباسم زدم و لرزیدم، نه از سرما بلکه از ترس و درد!از جایم بلند شدم و به سمتش به راه افتادم. بازویم را گرفت و مرا به سوی سفرهی عقد کوچک وسط اتاق کشاند. جمعیت آنقدر کم بود که انگار دخترکی سیاه بخت را عروس میکردند! دندانهایم را به هم فشردم و به مردی که منتظر نگاهم میکرد چشم دوختم

دانلود رمان آنائل رانده شده سحر نصیری

قدم به قدم به سفرهی عقد و به مرد رو به رویم نزدیک شدم و تلاش کردم تا کسی ردهای به جا مانده از کبودی را روی تنم نبیند.چشمم به فرشته که افتاد با اخم و چهرهای درهم از من رو برگرداند. حق داشت حتی برای خودم هم آدم متعفنی بودم. دوباره چشمانم را به سمت سفرهی عقد و نگاه منتظرش برگرداندم.

با همان نگاه خیره کنارش روی صندلی نشستم… عاقد که شروع به خواندن عقد کرد عقل از سرم ربوده شد و ذهنم به گذشته سفر کرد!

به روزهایی که مرا تا پای این سفره کشاند! روی صندلی نشسته بودم و گلولای میان انگشتانم را پاک میکردم. نگاهم از پنجرهی کوچک زیر زمین مدام روی در باغ متمرکز میشد.

اگر قبل از آمدن مهمانها خودم را به خانه نمی رسانده و دوش نمیگرفتم بیشک اینبار مامان زهره مرا از فرزندی خلع میکرد .

میدانستم گونههایم از رنگ روی سفال نقش گرفته و سر تا پایم گلی است کاش انقدر

محو کوزههای رنگی نمیشدم . همین که از روی صندلی بلند شدم در باز شد و ماشین شاسی بلندی وارد حیاط باغشد .

دانلود رمان هوادار حوا (فایل کامل) اثر فاطمه زارعی  به صورت رایگان

دانلود رمان هوادار حوا (فایل کامل) رایگان فاطمه زارعی

دانلود رمان عاشقانه هوادار حوا (فایل کامل) اثری بینظیر از فاطمه زارعی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت کتاب رمان دانلود کنید

اسم رمان : هوادار حوا (فایل کامل)

تعداد صفحه : 1048

نویسنده : فاطمه زارعی

ژانر : عاشقانه

دانلود رمان هوادار حوا (فایل کامل) اثر فاطمه زارعی نگارش قوی به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

هوادار حوا (فایل کامل) خلاصه رمان

درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….

گوشه ای از رمان هوادار حوا (فایل کامل)

داخل اتاق رفتم و در را بستم. همان طور که لباس می پوشیدم. صداشان را از پشت در می شنیدم. مامان گفت: نوشین داری خیلی بچه بازی درمیاری! بچه بازی نیست مامان، باید به مناسبت برگشت دخترتون از خارج مهمونی بگیرید، دوست های منم دعوت کنید. ارشا کلافه گفت: چه لزومی به مهمونی داره، هر کی قراره تو رو ببینه، میاد همین جا می بینه. حضور نوشین در خانه یک زلزله ی هشت ریشتری بود و صدای جیغ هایش…تو حرف نزن… دیوارهای خانه را به لرزه می انداخت. امروز همه چیز برای متالشی کردن مغز من دست به دست هم داده بود! از دیدار زامیاد و حرف های غیر منتظره اش گرفته تا بازگشت نوشین به ایران، باز جای شکرش باقی است که برای همیشه برنگشته است. از نوشین بیش تر از قبل متنفر بودم چون رفتارهای او با من علتی برای درستی حرف زامیاد، بود. با شنیدن صدای مامان که من را دعوت به ناهار کرد از اتاق بیرون رفتم. همه دور میز ناهارخوری نشسته بودند. نوشین با لحن معناداری گفت: روی صندلی نشستم و داخل بشقابم برنج کشیدم. برای آرام بودن ذهنم باید مدتی به خانم هنرمند! که اینجا بود او را نادیده می گرفتم. نگاهم به بابا افتاد، با ولع مرغ می خورد، عاشق زرشک پلو با مرغ بود. نگاهم به مامان افتاد مثل همیشه آرام و با طمانینه غذا می خورد و هر از گاهی با دستمالی که کنار دستش بود، لبش را پاک می کرد.

دانلود رمان داناوان از کیمیا وارثی به صورت رایگان

دانلود رمان داناوان اثر کیمیا وارثی

دانلود رمان جنایی پلیسی معمایی علمی داناوان اثری بینظیر از کیمیا وارثی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت کتاب رمان دانلود کنید

اسم رمان : داناوان

تعداد صفحه : بدون دستکاری

نویسنده : کیمیا وارثی

ژانر : جنایی پلیسی معمایی علمی

دانلود رمان پدر شوهر رمانتیک من pdf به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داناوان خلاصه رمان

رائیکا داناوان، پلیس تازه‌کار شهر فینیکس، مأموریت می‌گیرد تا برای مراقبت از یک دختر پانزده‌ساله و بررسی جنایت‌ها و قتل‌های پی‌در‌پی به شهر متروکهٔ جروم سفر کند و در عمارتی قدیمی مستقر شود؛ اما این شهر متروکه بوی خون می‌دهد، بوی خون انسان‌هایی که توسط هیولاهای درکمین‌نشستهٔ آنجا به قتل رسیده‌اند؛ اما مشکل اساسی فقط هیولاها و …

گوشه ای از رمان داناوان

این رمان فقط برای معرفی میباشد شماره پشتیبانی : 09170366695 قیمت : 9 هزار تومان

دانلود رمان  زیر آسمان شهر خیس از الهام صادقی pdf

دانلود رمان زیر آسمان شهر خیس از الهام صادقی به صورت pdf

دانلود رمان #عاشقانه #اجتماعی زیر آسمان شهر خیس اثری بینظیر از الهام صادقی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت کتاب رمان دانلود کنید

اسم رمان : زیر آسمان شهر خیس

تعداد صفحه : 459

نویسنده : الهام صادقی

ژانر : #عاشقانه #اجتماعی

دانلود رمان 5 سال فراموشی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

زیر آسمان شهر خیس خلاصه رمان

در مورد دختری به اسم الهام که برای انتقام از استادش دست به یه کاری میزنه و همون روز استاد دانشگاه عوض میشه و یه پسر جذاب به جای استاد میاد که الهام رو عاشق خودش می‌کنه اما این پایان ماجرا نیست با حقیقت های که معلوم میشه ….

گوشه ای از رمان زیر آسمان شهر خیس

این رمان فقط برای معرفی میباشد شماره پشتیبانی : 09170366695 قیمت : 15 هزار تومان

دانلود رمان تله ازدواج  اثر جنیفر پرابست نگارش قوی

دانلود رمان تله ازدواج اثر جنیفر پرابست pdf

دانلود رمان عاشقانه تله ازدواج اثری بینظیر از جنیفر پرابست رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت کتاب رمان دانلود کنید

اسم رمان : تله ازدواج

تعداد صفحه : 865

نویسنده : جنیفر پرابست

ژانر : عاشقانه

دانلود رمان تله ازدواج از جنیفر پرابست بدون سانسور به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

تله ازدواج خلاصه رمان

مایکل کانته، میلیونر جذاب و مجردیه که برای برآورده کردن آرزوهای پدر مرحومش باید یه عروس پیدا کنه… کسی که با خانواده سنتیش در ایتالیا همخونی داشته باشه. و باید سریع این کار رو بکنه تا خواهرش بتونه ازدواج کنه. مایکل بدون هیچ قصدی برای …

گوشه ای از رمان تله ازدواج

بیا، بچه رو بگیر. وقتی برادرش موجودی را که در میان دستانش وول می خورد، در آغوش او انداخت و فرار کرد، اتوماتیک وار، نوزاد را گرفت. نیک همیشگی. او را قبلا هم دیده بود که زرنگ بازی در آورده و بچه را گردن یکی دیگر انداخته بود تا خودش مجبور به کاری نباشد. معمولا به خاطر این که بچه… -اَی، چندش! بوی زننده ی کثافت کاری بچه مشامش را آزرد. اما برادرزاده اش با افتخار نیشخند میزد و آب دهانش از چانه اش شره کرده و به روی شلوار ابریشمی مگی می چکید.

پوشک لیلی از سنگینی خدا می داند چه کوفتی، آویزان بود و سه تار مویش مثل یونجه بالا جهیده و ایستاده بود. -متاسفم لیلی، عمه مگی تو کار پوشک نیست. وقتی بزرگتر شدی بهت یاد میدم چطور موتور سیکلت برونی، یه پسر جذاب رو برای پرام تور کنی یا اولین کارت شناسایی تقلبیت رو گیر بیاری. تا اون موقع، من رو مرخص کن. لیلی مشتش را در دهان بی دندانش چپاند و با خوشحالی گاز گرفت. مگی خندهاش را پس راند و نگاه سریعی به اطراف انداخت، ببیند آشنایی می گذرد تا بچه را گردن او بیاندازد اما بیشتر مهمانان در آشپزخانه و اتاق غذاخوری کنار بوفه جمع شده بودند.

دانلود رمان تله ازدواج از جنیفر پرابست

با آخی از جا بلند شد، لیلی را از بغلش آویزان کرد و تقریبا به مردی که او را بیشتر از همه برآشفته می کرد، برخورد کرد. مایکل کنته. حتی قبل از اینکه تعادلش را از دست بدهد، کنته با دست های سخت و محکمش او را گرفت. گرمای این تماس، مثل روغن در دیگچه ی داغ جلز و ولز می کرد، ولی کژی صورتش را بی حالت نگه داشت، مصمم بود که نگذارد کنته بفهمد چه تاثیری بر او دارد. او عملا دوست صمیمی مگی را دزدیده بود و با افسون ذاتیش که مگی را دیوانه می کرد…

این رمان فقط برای معرفی میباشد

شماره پشتیبانی : 09170366695

قیمت : 19 هزار تومان

دانلود رمان آبی پسر بد Blue

دانلود رمان آبی پسر بد Blue

دانلود رمان عاشقانه آبی پسر بد اثری بینظیر از Blue رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت کتاب رمان دانلود کنید

اسم رمان : آبی پسر بد

تعداد صفحه : 1551

نویسنده : Blue

ژانر : عاشقانه

دانلود رمان آبی پسر بد اثر Blue بدون سانسور به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

آبی پسر بد خلاصه رمان

کلیئو عادت داره از خودش و حقش دفاع کنه و اینو از همون ده سالگی، که پسرمون موهاشو کشید و کتاب، دفترهاشو پاره کرد یاد گرفت، اما خب پشت همه این دعواها چیزی هست که خیلی طول میکشه تا کلیئو ..

گوشه ای از رمان آبی پسر بد

پسرمون کم حرفه، البته نیازی هم به حرف زدن نداره همه چیزو با اون چشمهای سیاه گیراش بیان میکنه، یه مقدار هم آلفا تشریف داره، با اون قد و بالا و چیزی در موردش هست که هیچکی خبر نداره…. توی شهری که من زندگی میکنم یک خط وجود داره. این خط نامرئیه. مثل کاغذ نازک و مثل تیغ تیزه. اما وجود داره.حدودا نوزده سال من یک طرفِ اون زندگی میکردم. سمتِ جنوبی. سمتی که آدمهای سخت کوش و صادقی داره اما ما پول زیادی نداریم. ما ساختمونهای قدیمی، حیاطهای داغون و خونههایی داریم که توی بادِ قوی جیر جیر میکنند و تکون میخورند. سمت شمالی مال پولدارها و قدرتمندهاست. سمتی با خونه های بزرگ، چمنهای کوتاه شده و ماشینهای گران قیمت. سمتی که من به دلایل مختلفی کاملا ازش متنفرم. اما الان نمیخوام در موردش حرف بزنم. من یک مأموریت دارم، یک مأموریتِ خیلی مهم. توی شش ماه گذشته من در بالاترین قسمتِ سمتِ شمالی زندگی کردم. اما نه به انتخاب خودم به خاطر شرایط. و مِلکی به اسم “پِلییِدیز”* رو خونهی خودم مینامم. اسمش برگرفته از صورتِ فلکی با هفت ستاره در آسمانه. ظاهرا به خاطر اینکه عمارتِ کاخ مانندی که توی این املاک قرار داره هفت برج داره. و امشب ماموریت من اینه که دزدکی واردش بشم. منظورم وارد عمارته. این رمان فقط برای معرفی میباشد شماره پشتیبانی : 09170366695 قیمت : 11 هزار تومان

دانلود رمان ویلان اثر سرو روحی Sun Daughter

دانلود رمان ویلان از سرو روحی Sun Daughter به صورت رایگان

دانلود رمان عاشقانه اجتماعی ویلان اثری بینظیر از سرو روحی Sun Daughter رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت کتاب رمان دانلود کنید

اسم رمان : ویلان

تعداد صفحه : 756

نویسنده : سرو روحی Sun Daughter

ژانر : عاشقانه اجتماعی

دانلود رمان خون بس بختیاری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

ویلان خلاصه رمان

بنیامین بدیع ، سرگردون تر از این حرفهاست که بتونه برای زندگیش تصمیم درستی بگیره !

همه چیز گره خورده …

همه چیز گم شده …

هویتش ، اسمش ، زندگیش ..

به بن بست رسیدن ساده تر از به مقصد رسیدنه !

گوشه ای از رمان ویلان

بیخیال باش… بگذران … هرجور که هست ، این زندگی را به هر قیمتی بگذران و فراموش کن! همه ي اینها را گفته بودند … گفته بودند و تا جان داشت وجا داشت نشنیده بود … با همه ي اینها اما نگفته بودند چه کار کند … فراموش کند و بگذرد چطور مرور خاطرات نکند؟! اصلا به قول همه بیخیال باشد … چطور جواب دلش را بدهد ؟! اگر می گفتند با این همه زخم توي دلش چه کار کند !

دانلود رمان ویلان از سرو روحی pdf

با این همه حسرت تلنبار شده و اه هاي خورده و نخورده اش چه کار کند ! شاید اگر می گفتند … حال بهتري داشت ! حداقل حالا مثل تیري که اماده ي خروج از چله ي کمان بود ، نبود ! چشمهایش را چند ثانیه بست و باز کرد ، مطمئن نبود که میتواند اعصابش را کنترل کند ،با این حال دستش را به دستگیره ي درب اتومبیل گرفت وپیاده شد. پیرمرد با ان ژست طلبکار جوري جلوي در ایستاده بود که بنیامین با خودش فکر کرد قفل فرمان مشکی زیر صندلی را دست چپش بگیرد یا راست؟!

دانلود رمان ویلان از سرو روحی pdf

پوفی کرد ، با پاشنه ي پا درب را بست. کوچه ي عریض را با چند قدم کوتاه طی کرد . حالا رو به رویش ایستاده بود . نفسش بوي سیگار می داد ، یقه اش هم مثل همیشه کیپ بود. لابد میخواست مطمئن شود مبادا همسایه اي راپورتش را بدهد که ، مهندس البرز ، شب ها وقتی در کوچه سیگاري دود میکند، یقه آخوندي نمی پوشد! خواست متاسف شود اما نشد . به زور سلام کرد . مهندس البرز به زحمت سري تکان داد و پرسید : از این ورا عالیجناب . دستور بدم گوسفند سر بزنن برات جنا بدیع

دانلود رمان تاوان از کوثر ناولیست به صورت رایگان

دانلود رمان تاوان کوثر ناولیست

دانلود رمان عاشقانه جنایی تاوان اثری بینظیر از کوثر ناولیست رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت کتاب رمان دانلود کنید

اسم رمان : تاوان

تعداد صفحه : 1090

نویسنده : کوثر ناولیست

ژانر : عاشقانه جنایی

دانلود رمان تاوان کوثر ناولیست به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

تاوان خلاصه رمان

پریچهر ۲۲ ساله که دانشجوی حقوق است به واسطه ی دوستش با آریا آشنا می شود و به هم علاقه مند می شوند. همه چیز در ابتدا خوب است اما با مرگی که رخ می دهد و رازهایی که از گذشته آشکار می شود همه چیز دگرگون می شود.داستانی که از زندگی عادی و روزمره ی دختری شروع می شود که تنها دغدغه اش دیر نرسیدن به کلاس است در نهایت به بزرگترین جنایت ها ختم می شود . . .

گوشه ای از رمان تاوان

موهایم را شانه می کنم و بعد از اتو کردنشان به دو قسمت مساوی تقسیم می کنم. دستم لابه لایشان میرود و شروع به بافتنشان می کنم. دو طرف موهایم را که می بافم و کارم تمام میشود مانند همیشه آرایش مختصر و ساده ای می کنم و بعد از آن که اتو را از برق می کشم از روی میز بلند می شوم. نگاهی به اتاق شلوغم که مادرم همیشه آن را به جمعه بازار تشبیه می کند می اندازم. میان آن همه شلوغی مقنعه ام را که انگار بز آن را در دهانش جویده بلند می کنم و به سمت کمد می روم.

دانلود رمان تاوان pdf از کوثر ناولیست

بارانی کرم رنگ و شلوار جین سرمه ای رنگی را در می آورم. آن ها را از همان فاصله روی تخت پرت می کنم. رویم را از کمد می گیرم و مقنعه به دست به سمت اتو لباسی می روم و آن را به برق می زنم و سریع مقنعه را اتو می کنم. زیاد هم صاف نمی شود، اما خیالی نیست.

در همین حد هم برایم کفایت می کند. همیشه دختر تنبل و شلخته ای بودم و تلاش های مادرم طی این سال ها برای رفع این ویژگی ام به بن بست خورده بود. بعد از آن که جوراب هایم را به پا می کنم شلوار و بارانی ام را هم می پوشم و دوباره جلوی آینه می نشینم. مقنعه ام را که می پوشم تقه ای به در می خورد:

-پریچهر! حاضری بابا؟

نمی دانم چه در صدایش دارد که با هر بار شنیدنش جان می گیرم و روحم تازه می شود. درحالت عادی اگر از کسی بپرسند پدرت را بیشتر دوست داری یا مادرت می گوید هر دو. من مادرم را دوست دارم، اما پدرم برایم چیز دیگریست! همان طور که در حال پوشیدن مقنعه ام هستم صدایم را بالا می برم و می گویم:

-اومدم بابا

موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " کتاب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.