دانلود رمان پرتقال من از غزل داداش پور با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
سارا سر به زیر است. آسه میرود و آسه میآید. چادر میگیرد، نماز میخواند، با مردِ نامحرم همکلام نمیشود. زندگیاش روالِ عادیای دارد. ته تغاریِ حاج صالح طاهری است و دو خواهر و دو برادرِ بزرگ تر از خودش دارد. اما همه چیز همینقدر ساده پیش نمیرود زندگی بالا و پایین دارد. سارا عاشق میشود. فکرش را بکنید! دختری که با مردِ نامحرم همکلام نمیشد دل میبندد به چاوش بشیری پسرِ شارلاتانِ محلهشان….
خلاصه رمان پرتقال من
سرم را پایین انداختم و آرام گفتم: این پسره چرا اینقدر به ما نگاه می کنه فاطی؟ -فاطی سرش را بالا گرفت و گفت: -کی؟ کجا؟ دستش را محکم گرفتم و حرص گفتم: -ضایع بازی در نیار فاطمه! همون پسره که تی شرت مشکی پوشیده، موهاش رو زده بالا زده! فاطمه زیر چشم نگاهش را چرخاند و فکر کنم که آن پسر را دید چون گفت: آهان، اون پسر خوشتیپه رو میگی باید به اطلاعات برسونم به “ما “نگاه نمی کنه احمق، به “تو “نگاه می کنه!
قشنگ داره با نگاهش قورتت میده. بدون اینکه شم را بالا بیاورم می گویم: -وای خاک عالم! فاطی آقاجونم بفهمه… حرفم را قطع کرد و گفت: از کجا می خواد بفهمه سارا؟ بعدشم اون داره نگاهت می کنه… تو که سرت تو خشتکته. سقلمه ای بهش زدم و گفتم: بی نزاکت! خنده ی آرام کرد و گفت: هنوز داره نگاهت می کنه! لبه ی چادرم را جلو کشیدم و گفتم: ای خدا … الان به سهیل زنگ می زنم بیاد دنبالمون…