دانلود رمان چتر خیس باران از زهره دهنوی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
باران دختری که درگیر قضاوت شد، قضاوتی که برای چند سال از روال عادی زندگی ش، دورش کرد، دختری که زخم زبان ها و قضاوت ها اون رو رنجوند، دختری که از خانواده و عشق زندگی ش بریده و تمام بودن هاش توی خودش میشه، اما تصمیم میگیره خودش مسیر زندگی ش رو عوض کنه و در آخر به خوشبختی برسه. همراه ما باشید با عاشقانه هایمان..
خلاصه میشه، اما تصمیم میگیره خودش مسیر زندگی ش رو عوض کنه و در آخر به خوشبختی برسه. همراه ما باشید با عاشقانه هایمان..
خلاصه رمان چتر خیس باران
نفسم رو رها کردم، دست به سینه تکیه م رو به صندلی دادم و پلک هام رو برای چند ثانیه روی هم گذاشتم تصویرش جلوی چشم هام نقش بست. اون دو تیله ی شماتت گرش که آخرین بار جلوی چشم هام، بی فروغ شد و رفت… لبم رو گزیدم و چشم هام رو باز کردم. چرا داری میای؟ صدای پیامک موبایلم بلند شد، نگاهی به پیامک انداختم بابا بود. محتوای پیام رو زیر لب زمزمه کردم: ساعت نه میرسه. گوشی رو داخل جیبم سر دادم نگاهی به ساعت انداختم. یک ساعت دیگه چه اتفاقی میافته؟ سرنوشت قرار با من چیکار کنه؟ بارونی ام رو پوشیدم نگاهم به گالره بود که موشکافانه نگاهم می کرد،
لبخندی به روش زدم و گفتم: جانم؟ با چشم های ریز شده گفت: مشکوکی. خندیدم: کارآگاهی؟ لبش رو به دندون گرفت، قدمی سمتم برداشت در حالی که یقه بارونیم رو مرتب می کرد گفت: کجا میخوای بری؟ نگاهم رو از چشم های قهوه ای رنگش دزدیدم: فرودگاه. لحظه ای مکث کرد: فرودگاه چیکار؟ زمزمه کردم: دقیقا نمیدونم، این رو باید از سرنوشت مبهم خودم بپرسم. با تعجب نگاهم کرد: یعنی چه؟ کیفم رو برداشتم: کارن داره بر میگرده. مقابلم ظاهر شد و با صدای بلند گفت: یه، چی؟ شونه ای بالا انداختم: کارن داره بر میگرده باید برم. حتی خودم هم، توی بهت حرف هایی که میزدم مونده بودم.
واقعا داره بر میگرده؟ بعد از این همه سال چرا باید بر گرده؟ به گلاره نگاه کردم از فرط تعجب چشم هاش درشت شد:چی میگی باران؟ تو چرا میخوای بری؟ پوزخند زدم: مجبورم. دست هام رو توی دست هاش گرفت نگران نگاهم کرد: باران. لب زدم: خوبم نگران نباش، بادمجون بم آفت نداره بعدا میگم چی شده الان اگه دیر برسم بهونه دستش میدم.چترش رو سمتم گرفت: بارون میاد. لبخند بی جونی به روش زدم: ممنون. لب زد: مواظب خودت باش. سر تکون دادم و چتر رو ازش گرفتم، بعد از خداحافظی از سالن خارج شدم. به گل های مریم و نرگس دستم زل زدم، پوزخند روی لبم نشست…
دانلود رمان دختر یا دردسر از زهره دهنوی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
نفس دختری که دوست داره مستقل باشه و تلاش خودش رو برای مستقل شدن میکنه، توی بچگی پدر و مادرش فوت شدن و خواهر و برادری نداره. با غصه هاش میجنگه و نمیزاره نا امیدی توی دلش سایه بندازه. مهربون و دوست داشتنی و با شیطنت هاش باعث شادی دیگران میشه، همیشه سعی داره جایگاه مناسب خودش رو داشته باشه و برای رسیدن به آرزو هاش هم میجنگنه. لیسانسIT داره ولی عاشق طراحی مدل لباسِ و عشق به این حرفه مسیر زندگیش رو عوض میکنه…
خلاصه رمان دختر یا دردسر
همزمان کامران و نگار وارد آشپزخونه شدن، حالا نکته ی جالب این که نگار چشم های کامران رو گرفته بود و سمت میز هدایتش می کرد. حالا ما همه داشتیم از خنده منفجر میشدیم کامران با ذوق گفت: خب نرسیدیم؟ ببینم خانومم چی پخته؟ شاهین با صدای کنترل شده ای از خنده گفت: دخترا نظر تون چیه ما بریم بیرون کامران خیلی سوپرایز بشه. نگار با خنده ابرویی برای ما بالا انداخت، خدا از سر تقصیرات من بگذره. نگار با ذوق گفت: خیلی خب، یک دو سه. و دست هاش رو از روی چشم های کامران برداشت و…
همه مون به قیافه ی در هم و سرخ کامران خیره شدیم. رسما خشک شده بود و بدون هیچ حرفی ظرف های شیر برنج رو برانداز می کرد. نگار دست انداخت دور بازوی کامران: عزیزم خوشت اومد؟ حالا ما همه منتظر عکس العمل کامران بودیم، یهو سمت ما چرخید قیافه ی خنده دارش باعث شد صدایی مثل پوزخند از دهنم بیرون بیاد، درسا که کنارم ایستاده بود از بازوم نیشگون گرفت لبم رو گاز گرفتم که جیغ نزنم، کامران خودش رو کنترل کرد نفس عمیقی کشید و لبخندی زد که یعنی بعدا من میدونم و شما.
رو به نگار گفت: آره عالیه ممنون. از طرز حرف زدنش معلوم که چقدر خودش رو کنترل کرده ده بار عق نزنه. رو به ما با لحن تهدیدی گفت: بچه ها نمیاین؟ بیاین بشینید. شاهین زیر لب گفت: اُه اُه خدا به بخیر کنه و سمت میز رفت، دانیال هم پشت سرش سمت میز رفت، رو به درسا آروم گفتم: زیاد هم بد نبود. آروم تر از من جواب داد: این آرامش قبل از طوفان گول نخور. همه سمت میز رفتیم و نشستیم، نگار با ذوق و شوق رو کامران گفت: خوشت اومد؟ کامران به زور سر تکون داد. لبم رو از داخل گاز گرفتم…